سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مى‏دارد ، و خود باز نمى‏ایستد ، و بدانچه خود نمى‏کند فرمان مى‏دهد . نیکوان را دوست مى‏دارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مى‏دارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمى‏دارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامى‏گذارد . گناه جز خود را بزرگ مى‏انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مى‏آرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مى‏داند که مانندش را از جز خود ناچیز مى‏پندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوست‏تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مى‏برند و او نافرمانى مى‏کند . و حق خود را به کمال مى‏ستاند و حق دیگرى را به کمال نمى‏دهد . از مردم مى‏ترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمى‏ترسد در راه طاعت بنده‏ها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مى‏نمود . ] [نهج البلاغه]

بزرگترین وبلاگ موبایل و کامپیوتر و دانلود و قا


آیا می دونید چرا نه نه حوا خوشبخت بوده؟ برای این که شوهرش آدم بوده.
روزی نه نه حوا می ره دم خونشون، در می زنه، بعد حضرت آدم می گه: کیه؟ نه نه حوا می گه: خودت و لوس نکن، منم.
سعید فلاح
یه روز به یک مرد می گن: یک جمله بساز که توش آب باشه؟
می گه: لوله آب.
یک روز، یک پرتغال خودشو می زنه به دیوار، اون یکی پرتغال می گه: چرا خود تو می زنی به دیوار؟
می گه: چون می خوام پرتغال خونی بشم.
یه روز، یه چس ویک گوز می رن یه مردی رو بکشند، چس به گوز می گه: تو صداش کن، من خفش می کنم.
دزدی پول های مردی رو می دزده و فرار می کنه.
مرده دنبال دزده می دوه و داد میزنه: آی دزد.......
یهو دزده می ایسته و پول ها را به سمت مرده پرت می کنه و می گه : بیا ندید بدید !!!
اولی: زودباش قطار میره
دومی :کجا میخواد بره بلیط دست منه .
یه کوره می ره آشپزخونه، دستش می خوره به رنده، می گه: این چرت و پرت ها چیه این جا نوشتن!
یه سوسکه می ره جلوی آینه، میگه: وای سوسک!!
یه آبشار رژیم می گیره، تف می شه.
یه اصفهونی موز میخوره، معدش تعجب میکنه.
یه اخی میره پنجاه تومن میندازه صندوق صدقات، میبینه قوچعلی داره از اون ور خیابون بهش می خنده، فکر میکنه کم انداخته، یه دویست تومنی میندازه، می بینه قوچعلی باز داره می خنده، فکر می کنه ضایس، یه پونصد تومنی در میاره، می بینه باز می خنده، خلاصه یه هزاری در میاره میندازه تو صندوق، می بینه قوچعلی دلشو گرفته قاه قاه می خنده. میره اون ور خیابون به قوچعلی میگه: آخه آمو برای چی می خندی؟ کار من کجاش خنده داره؟
قوچعلی میگه: ه ه ه ...این خو گوشی نداره.
یکی تو مسابقه ۲۰ سوالی شرکت می کنه، از قبل با پارتی جوابو که ۲چرخه بوده بهش میگن و ازش میخوان برای اینکه کسی نفهمه چندتا سوال الکی بپرسه. طرف میگه:
-هویجه؟؟؟ میگن نه . میگه پس دوچرخست........
یه روز یزدیا میان تهرون ، به تهرونیا می گن: شما چرا از ما یزدیا جک نمی سازین و فقط جک هاتون از غضنفر و قوچعلی یه؟
تهرونیا می گن : شما هم باید یه سوتی بدین ، بعدا برا شما هم جک می سازیم.
خلاصه بعد از مدتی یزدیا میان تهرون می گن: آقا بیایین یزد ، ما وسط کویر سد زدیم. تهرونیا میرن یزد که سد رو ببینن و از یزدیا جک بسازن. میرن وسط کویر ، می بینن بله، یه سد وسط کویره ، یهو نگاه می کنن ، می بینن بالای سد غضنفر و قوچعلی نشستن دارن ماهی می گیرن!!
یه روز یه زنه پا شو میذاره روی سو سک .
بعد سو سکه بلند می شه و می گه پهلو انان
نمی میرند
روزی گوسفندی نخ میخوره، تسبیح پس می ده.
 
یه روزی غضنفر با پسرش گر گم به هوا بازی میکنه جو زده میشه بچشو میخوره
یک روز غضنفر دماغشو بالا می کشه چشاش سبز می شه
یه روز از ۱۱۰ میان یه مرده رو بگیرن مرده می زنه مامور ۱۱۰ رو میکشه بعد از اون میگفتند پلیس ۱۰۹ ها ها ها ها
یه آبادانیه وسط خیابون ایستاده بوده یه هو می بینه سیل داره همه جا رو می گیره . عینک ریبونشو در می آره می زاره رو دمپایی ابریش هل می ده رو آب می گه تو خودته نجات بده مو یه خاکی تو سروم می کونوم
به قوچعلی میگن شما ها بینتون آدم مشهور هم هست ؟
قوچعلی میگه : ها بو نه پس سوفیا ...؟ ... هاردی اینا کین ؟
گرگه میره دم در خونه شنگول و منگول میگه منم منم مادرتون زود باشین در رو باز کنین. شنگول میگه غلط کردی ما آیفون تصویری داریم
یه روز یه مرده می ره نونوایی دید صف مردونه شلوغه رفت توصف زنونه ایستاد و گفت : " آقا مادرم گفت یه نون بدین"
یه روز یه مرده تو خیابون می گوزه برای انکه

ضایع نشه می گه :

گوزی ..گوز..........

گوزی ..گوز.......
 
به یارو می گن با مردان آنجلس جمله بساز میگه دسشویی مردا نه آنجلس..........
یارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصیحت می کرده، می گه: پسرم خواستی زن بگیری، برو از فامیل زن بگیر.. ببین تو همین دور وبر خودمون، داییت رفته زن داییت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتی خود من، اومدم مادرت رو گرفتم!
 
عربه داشته زن می گرفته، ازش می پرسن: جشن عروسیت رو کجا می گیری؟ می گه: تو یک مدرسه! می گن: آخه چرا مدرسه؟! عربه می گه: ولک آخه خـَیـلی کلاس داره!
 
میزبان از یکی از مهمان‏ها خواست آواز بخونه. مهمون گفت: آخه دیروقته، همسایه‏ها ناراحت می‌شن. میزبان گفت: اصلاً مهم نیست. سگ اونا هر شب تا صبح پارس می‌کنه
چهارتا آبادانی می خواستند از مرز خارج بشن, تصمیم می گیرند پوست گوسفند بپوشند و قاطی گوسفندها با گله حرکت کنند. درست در لحظه ای که می خواستند از مرز خارج بشن, نیروهای انتظامی فریاد می زنند: آهای اون چهارتا آبادانی بیان بیرون از گله. آنها با تعجب خارج میشن و می‌پرسند شما از کجا فهمیدین که ما آبادانی هستیم؟ مامورا می‌گن: از اونجایی که گوسفندها عینک ری بن نمی‌زنند.
 
غضنفر و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی‌زدند. زن غضنفر وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای غضنفرمی‌گذاره که: منو فردا ساعت ۶ بیدار کن. صبح زنه ساعت ۱۰ از خواب پا میشه، ‌می‌بینه غضنفر براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!
 
یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد چهارم میشه
یک روز پلنگ صورتی میره سر خاکه باباش میگه


حسین بهنام ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 9:40 عصر


-یه هواپیما تو قبرستون تبریز سقوط میکنه، فردا رادیو تبریز میگه: شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر تبریز سقوط کرده و تا این لحظه 34513 جسد کشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد

2-ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟ ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

3-از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!

4-ترکه میرسه سر یک صحنة تصادف، از یکی میپرسه: ببخشید قربان، اینجا چه خبره؟ یارو هم میگه: هیچی آقا، این بدبخت گوزپیچ شده! ترکه میره تو فکر، بعد یک مدت یک بنده خدای دیگه میاد از ترکه میپرسه:ببخشید اینجا چی شده؟ ترکه میگه: ایلده منم خوب نفهمیدم، نمیدونم این بابا پیچیدیه گوزیده، گوزیده پیچیده، سر پیچ گوزیده؟!

5-ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

6-ترکه میگوزه، دنبال پوکش می‌گرده!

7-به ترک میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه که درازه،‌ زرده، موزه؟!

8-ترکه سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش کنین ببینم چی میگه

9-ترکه بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

10-ترکه میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!

11-ترکه سنگ مینداخته تو صندوق صدقات، ازش میپرسن: بابا این چه کاریه میکنی؟! میگه: میخوام به انتفاضه کمک کنم!

12-لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ گوزی نتنِه باطلش کنه!

13-یه روز یه ترکه با یه لره با یه قزوینیه با یه تهرونیه با یه رشتیه با یه خارجیه با یه اصفهانیه با من تصمیم گرفتیم تو رو بذریم سره کار که گذاشتیم



14-گوسفند رو میخوان ببرن جای سواره وانتش می کنن عقب وانت میشینه میزنه زیره گریه میگن چرا گریه می کنی میگه آخه میخوام جلو بشینم می برنش جلو بازم میزنه زیره گریه می گن چرا باز گریه می کنی میگه آخه یاده دفعه قبل که عقب بودم افتادم گریم گرفت



15-آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!

16-بچه: بابا، هواپیمای به این بزرگی رو چطور می دزدند؟ - پدر: اول صبر می کنند بره بالا، کوچیک که شد بعد می دزدنش!!!

17-دو تا بلوچه میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف بلوچستان. نزدیکای زاهدان یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: اوره یاسروک، برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده. یاسروک میره درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: اوره کَریموک! بیا که ماشین موتور انداخته! خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم! خلاصه یاسروک میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: اوره کریموک! بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم!

18-یارو زن اسرائیلی میگیره رو تشک حاضر نمیشه

19-معلم:کی میدونه گاو چند تا استخوان داره؟ دانش آموز:آقا قصاب

20-ترکه میره مغازه چقدر گوشت درازه
-ترکه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!!






2-یه روز یه ترکه دماغشو میکشه بالا چشاش سبز میشه !!!






3-به ترکه میگن اندوهناکترین لحظه عمرت کی بود؟میگه والا اون روز که بم زلزله امده بود ما رفتیم کمک. یه بچه 12 ساله رو از زیرآوار در اوردم و اونو خاکش کردم. این اندوهناکترین لحظه عمرم بود. بهش میگن آخه چرا؟میگه آخه بچه ی همینطور میگفت ترک خر من زنده ام ولی من گوش نکردم.






4-به ترکه میگن: اگه امریکا کره و عربستان وژاپن رابگیره چی میشه؟میگه ایران میره جام جهانی






5-تو اردبیل شبکه تلویزیونیشون داشته رازه بقا نشون می داده که دو تا کره خر می زنند که شیر رو می کشند همونوقت برنامه قطع میشه و نشون می ده ورزشکاران دلاوران نام آوران ...






6-یه بار یه خانم باردار جیشش نمیومده میره سونوگرافی معلوم میشه نوزادش پتروس فدارکاره






7-یه روز یه ترکه تو رود خانه داشته غرق می شده که یه خره نجاتش میده بعد ترکه به خره میگه خدا از برادری کمت نکنه






8-یه روز یه ترکه می میره عکسی ازش نداشتن تا گردن خاکش می کنند .






9-ترکه شرت خارجی میخره کونش احساس غربت میکنه



10-ترکه شرتش خیس میشه تخماش جوونه می زنه(شرمنده)






11-روز یه مرده میره دکتر می گه من هر شب مسابقه فوتبال خرها را تو خواب میبینم دکتر یه سری قرص براش مینویسه میگه از امشب بخور.مرده میگه نمیشه از فردا شب بخورم دکتره میگه برا چی؟ مرده میگه آخه امشب فینالشونه...



12- از ترکه می پرسن نظرت راجع به زندگی چیه ؟ میگه مربع زندگی سه ضلع دارد: ایمان و تقوا



13- ترکه ریئس فدراسیون شطرنج می شه شاه رو برمیداره



??- از قهرمان شنا می پرسن شما فعالیت های خودتون رو از کجا شروع کردین میگه از زمین های خاکی



15- به یارو میگن علی یارت میگه یار خودتون تیم ما کامله



16- ترکه تو دستشویی نشسته بود یکدفعه عاروق میزنه میگه وای که بر عکس نشستم



17-دو تا جوجه از کوچیکی با هم قرار میزارن وقتی بزرگ شدن با هم عروسی کنند.بعد که بزرگ شدند میبنن هر دو تا شون خروسند.



18- به ترکه میگن شهرتون چند تا آثار باستانی داره؟ میگه فعلا هیچی نداره ولی دارن می سازن



19- اصفهانی موز میخره تا یک هفته دستشویی نمیره



20-ترکه برف پاک کن ماشینشو میزنه هیبنوتیزم میشه
-یه روز یه ترکه ای داشته پیاده میرفته کارواش بهش می گن چرا پیاده میری میگه آخه این دوقدم را را کسی با ماشین میره؟

2-به ترکه می گن تو نمی خوای آدم بشی میگه من از این قرتی بازیا خوشم نمی یاد.

3-ترکه دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرف کوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. ترکه فرداش با یه سطل پر عن رفت پیش دکتر...! دکتر گفت این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شاید تعارف میکنی.



4-ترکه زن اسرائیلی میگره نمیره رو دشک



5-خیلی دوست دارم با تو برم ماهی گیری چون عقیده دارم تو خیلی کرم داری!



6-ترکه زنگ میزنه اداره هواشناسی میگه آقا دستتون درد نکنه امروز هوا خیلی خوب بود.



7-ترکه کیف سامسونت میخره !! اگه کفتید از کجا می فهمن ترکه !! کیفا می ذاشته تو زنبیل



8-حالا اگه گفتید چه جوری یه فیلا تو یه یخچال جاش میدن ؟ جوایش راحته : به سختی



9-یه دانشمند اردبیلی یه تیکه یخ گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ طرف میگه: ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه

10-یه روز یه بمی می ره مکه،خونه خدارو تکون میده؟ میگه: حالا خودت خوشت میاد



11-یه روز یه پرگاره مست می کنه،مربع میکشه



12-تو جزیره آدم‌خورا یک بابایی میره ساندویچ فروشی، یک ساندویچ مغز سفارش میده. ساندویچیه میگه: میشه 2 تومن. مرده عصبانی میشه میگه: یعنی چی؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پیش یک تومن بود! ساندویچیه میگه: آخه این مغز تهرونیه، بابا ‌بالاخره یک کلاس خاص خودشو داره. مردک هم ساندویچش رو میخوره و چیزی نمی‌گه. هفته دیگه میاد دوباره یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه:‌شد 10 تومن! یارو خیلی شاکی میشه، میگه‌: بابا چه خبرته؟! ساندویچیه میگه: آخه عزیز من،‌این دفعه مغز رشتیه، کلی فسفر داره به جان تو! باز طرف چیزی نمی‌گه و پول و میده و ساندویچش رو می‌خوره. هفته بعد دوباره میاد و یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه: میشه 100 تومن! یارو دیگه پاک شاکی میشه و ساندویچ رو می‌کوبه رو میز داد میزنه: این چه مسخره بازیه دراوردی؟! ساندوچیه میگه:‌آخه عزیز من،‌این یکی مغز ترکه،‌ باید 100 تا کله بشکنیم تا ازش یک ساندویچ دربیاد!!



13-به ترکه میگن چرا شماها انقدر ساده اید ؟ میگه نه بابا یه مدل تو افریقا هست راه راهه



14-ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!

15-ترکه رو داشتن میبردن اتاق عمل، ازش میپرسن: همراه داری؟ میگه: آره، خاموشش کردم

16-به ترکه میگن بچت رو بیشتر دوست داری یا نون بربری رو. میگه تورو خدا منو سر دوراهی نگذارید

17- به ترکه می گن نظرت درباره زلزله چیه؟ میگه:برنامه خوبی ولی وقتش کمه

18- ترکه رو به جرم جعل اسکناس هفتاد تومانی دستگیر میکنن.

19- ترکه داشته شامپو رو بدون آب به کلش می مالیده.میگن چرا آب نمی ریزی رو کلت؟میگه:آخه نوشته برای موهای خشک

20- ترکه به خونه دوست دخترش زنگ میزنه بابای طرف گوشی رو بر میداره ترکه هل میشه و میگه:ساعت ده و بیست دقیقه ی صبح
با تشکر از شما عزیزان که با نظراتون ما رو یاری کردین قصد دارم دوباره مثل اوایل هر هفته جوک بنویسم پس هفتگی دیدن فرمایید با تشکر سعید baman_bash68@yahoo.com شرمنده که این دفعه دیر آپ شد



1-یه روز یه خره لنز میزنه، میره تو جنگل. همه حیوونا نیگاش میکردن میگه: چیه! تا حالا آهو ندیدین





2-یه روز از یه پایین شهری می پرسن "زن ذلیلی" یعنی چی؟ میگه: همونیه که بالا شهریها بهش میگن تفاهم






3-اصفهانیه سوار تاکسی میشه، آخر مسیر به رانندهه میگه: حاج آقا کرایه ما چقدر شدس؟ یارو میگه: 50 تومن. اصفهانیه میگه: چه خبرس؟! اولندش که 40تومن بیشتر نیمیشد، بعدشم من 30تومن بیشتر ندارم، حالا فعلا این 20 تومنو بگیر... یارو پولو میگیره، میشمره میبینه 10 تومنه






4-یه روز به یک ماره میگن جرا افسورده ای ؟ میگه اخه دو سال بود با دوختر همسایهمون دوست بودم اخر فهمیدم یک تیکه شیلنگ بوده



5-ترکه داشته زنش رو به زور میکرده تو یخچال، ازش میپرسن داری چی کار میکنی؟ میگه: میخوام فاسد نشه






6-ترکه می خواسته پشتش بخارونه دستش نمی رسه زیر پاش آجر می زاره



7-ترکه میره پرورش اندام ، اسب میشه






8-ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی قسم میخوری؟






9-ترکه خیلی خوابش می اومده دو تا رخت خواب میندازه






10-لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم






11-به مرغه میگن چرا تخم نمیذاری ؟ میگه : ایشششش مگه نمیدونی هنوز تو عقدم



12-لاک پشت می خواسته لاف بزنه میگه : دویدم و دویدم






13-ترکه میره بقالی، میگه: آقا نوشابه خانواده دارین؟ یارو میگه: بعله. میگه: به مجرد هم میدین؟!!






14-از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا!! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3ش کردن!!






15-ترکه داشته زن می گرفته، ازش می پرسن: جشن عروسیت رو کجا می گیری؟ می گه: تو یک مدرسه! می گن: آخه چرا مدرسه؟! ترکه می گه: آخه خـَیـلی کلاس داره! :






16-ترکه میخ میره تو پاش هر کاری میکنه در نمیاد میزنه سرشو کج میکنه !!!






17-میدونی شباهت ترک عاقل با دایناسور چیه؟ نسل هر دوتاشون منقرض شده






18-ترکه میمیره همه جوکا تموم میشه



19-به ترکه می گن برو یه کیهان (روزنامه) بخر.ده دقیقه بعد با یه خر بر می گرده! می گن این چیه رفتی گرفتی؟! می گه کیهان نداشت همشهری گرفتم !!!



20-یه روز یه ترکه رفته بود غازش رو بفروشه.یکی اومد گفت : خر چند؟! ترکه گفت : این که خر نیست بابا غازه!!! یارو گفت : کی با تو بود؟! با این غازه بودم
-ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!



2-ماشین ترکه رو دزدیدند همه رفتند دنبال ماشینه ولی خودش نرفت و وایساد و داد زد و گفت:خودتونو خسته ننید شمارشو یادداشت کردم



3-ترکه میاد تهران،‌ یه دختر خوشگل میبینه،‌ بهش میگه:‌ خانم این دوست دختر که میگن شمایین؟!



4-ترکه یه سکه اززیر خاک پیدا میکنه، روش نوشته بوده تاریخِ ضرب: 200 سال قبل از میلاد!



5-قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین!



6-یک گروه از محققین انسان شناسی داشتن روی تفاوت مغز نژادهای مختلف انسان تحقیق می‌کردند، اول مغز یک آمریکاییه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا اینا اینقدر با الکترونیک و کامپیوتر ور رفتن که تو مغزشون پر شده از IC و مدارهای الکترونیکی. خلاصه می‌ترسن دست به یک چیزی بزنند خراب شه، زود مغز یارو رو می‌بندند. بعد مغز یک ژاپنیه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا این وضعش از آمریکاییه هم خراب تره و مغزش شده پر از مدارای نوری و چیزای عجیب غریب، خلاصه مغز این رو هم جرات نمی‌کنند دست بزنند. بعد جمجمه یک ترکه رو باز می‌کنند، می‌بینند تو ش فقط یدونه سیم ازین ور جمجه رفته اونور. باخودشون می‌گن: خوب ما اینو قطع می‌کنیم، اگه دییدم خیلی ضایع شد، فوقش دوباره وصلش می‌کنیم! خلاصه سیمه رو قطع می‌کنند، یهو گوشای ترکه میافته!



7-ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!



8-ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!



9-ترکه میره حرم امام رضا، میگه:‌ امام رضا قربونت برم، تو که ضامن آهو شدی، ضامن من یابو هم بشو!



10-ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!



11-ترکه میخواسته به فلسطینیا کمک کنه، براشون سنگ پست میکنه!



12-ترکه مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد!



13-چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع می‌کنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش می‌کنن ببینن چی‌میخواد بگه،‌ بعد می‌بینن نمی‌تونه حرفش رو بزنه، بی‌خیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر می‌گفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمی‌کرده، وقتی می‌رسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم!



14-از ترکه میپرسن شما همتون اینقدر ساده این؟ میگه: نه بابا، راه‌راهمون تو آفریقاست!



15-ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!



16-ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!



17-ترکه میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ ترکه میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ ترکه میگه: قربان شما، دست بوسن!



18-ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!



19-به ترکه میگن:نظرت درباره ی زلزله چیه؟میگه:چیز خوبی ولی وقتش کمه



20-یارو هی گوز میکنده بعدش میگفته:آخ جون بهاره.دوباره تکرار میکردش که متوجه شد یک آقایی پشت سرشه.ازش میپرسه:شما از کی اینجایید؟ آقا جواب میده:از اول بهار
-ترکه وزیر مخابرات میشه بعد از یه هفته مخابرات ورشکسته میشه! از طرف دولت هیئتِ تحقیق تشکیل‌میدن، می‌بینن برای رفاه حال جامعه ورداشته همه گوشی‌های ‌تلفنای همگانی رو بیسیم کرده!



2-ترکه ساندویچ‌فروشی داشته، ‌یک روز یک بابایی میاد میگه: ‌قربون یک ککتل بده، ‌فقط بی‌زحمت توش گوجه نگذار. ترکه میگه: آقا امروز اصلا گوجه نداریم، میخوای خیارشور نگذارم؟!



3-به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا . می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!‌



4-ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!



5-ترکه دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به 220!



6-از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟! میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!



7-اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!



8-ترکه کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌ سیزده،..سیزده،..سیزده.. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ ترکه یقه یارو رو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده،...چهارده،...چهارده!



9-به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!



10-ترکه از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، ترکه میگه:‌ باید خیلی برم؟!



11-آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده،‌ هی داد میزده: help me, hellllp! ترکه از اونجا رد میشده میگه:‌ احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی!



12-تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید!



13-ترکه سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ‌ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!



14-ترکه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. ترکه میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، ترکه یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده!



15-ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!



16-ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!



17-به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!



18-از ترکه می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم... اونم نه!



19-یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟ میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!



20-به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟! میگه:‌ والله من اولش که ترک نبودم، ‌تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!
ضدحال یعنی وقتی یه قرار لطیف تو اینترنت داری وصل نشی



حسین بهنام ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 9:34 عصر


کرده با چتر میبره از کوه بایین چترش باره میشه از شلوارش استفاده میکنه
-به مرقه میگن تو چرا هر روز واسه ی شوهرت تخم میزاری میگه آخه آقامه دوسش دارم سرورمه دوسش دارم مداحی
-رشتیه بچشو میندازه بالا باد میبرش میگه باد آوردرو باد میبرم
-بسیجیه میره عروسک فروشی میگه ببخشید این خواهرا چندند
-ترکه بچشو میندازه بالا یادش میره بگیرتش
بسیجیه میره جبهه یه خمباره میزنن بقلش یه باش کنده میشه میفته100متر جلوتر سینه خیز میره میرسه به هم -رزماش میگه: اومرن اگه لنگمو بیدا کنی
-آمریکا ییها ترکرو اسیر میکنن به عنوان شیمیایی میندازنش تو ایران
-آمریکاییها مداحرو اسیر میکنن به عنوان اشکاور میندازنش تو ایران
-به بسیجیه میگن صلوات بفرست میگه الله حم سلی علی محمد و آل محمد صلوات
-به لاکبشته میگن خالی ببند میگه دویدمو دویدم سر کوهی رسیدم
-یه جنباز 99میگوزه شهید میشه
-یه جانباز 60 درصد بایه جانباز 40درصد ازدواج میکنن بچشون شهید میشه. با عرض بوزش از جانبازان عزیز
-تورکه دلش میگیره محلول لوله بازکن میخوره
-از ترکه میبرسن از چه رنگی خوشت میاد میگه خر دلی
-از ترکه میبرسن 1 برنده بستاندار تام ببر میگه مهماندار هوابیما
-ترکه باباش میمیره میگه آخجون تیریب سیاه
-ترکه یه خر یتیم بیدا میکنه به فرزندی قبولش میکنه
-دو تا مگس با هم ازدواج میکنن ماه عسل میرن گوه خوری
-مگسه دستشو میندازه گردن نامزدش میگه این انرو میبینی از اون بیشتر میخوامت
-یه فرمانده بسیجیه میره جبهه خمباره میخوره به باسنش واسه اینکه تو روحیه ی همرزماش تاثیر منفی نزاره میگه ترکش به کونم خورده ایشالا مبارکم باد نصف کونمو برده ایشالا مبارکم باد
-ترکه با رشتیه ازدواج میکنه بچش میشه خرماهی
-جورابه لنگش گم میشه میره سر کوچه داد میزنه عمرا اگه لنگمو بیدا کنی
-بینوکیو با بدر ژبتو دعواش میشه واسش نامه میده عروسکی بودم برات که تو بهم نفس دادی
-بادکنکه اکس میخوره میترکه


حسین بهنام ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 9:26 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :645124
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : حسین بهنام[246]
نویسندگان وبلاگ :
سامی (@)[0]

علی (@)[0]


با سلام هرچی بخواهید در این وبلاگ به نمایش در میاید البته تابع قوانین اسلامی هستم شما میتوانید باشماره ی 09354741298 با من در ارتباط باشید(از طریق sms)
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<